داستانی از استاد شهید مطهری در باره روزه و عصبانیت
«...یکى از رفقایمان نقل مىکرد که روز اول ماه رمضان بود، روزه گرفتیم رفتیم اداره و تازه با یک آقایى به اصطلاح هم میز و آشنا شده بودیم. او هم روزه مىگرفت. بعد از یکى دو ساعت آن رفیقم گفت: فلانى! من مىخواهم یک تذکرى به شما بدهم.
گفتم: بفرمایید. گفت: من خیلى از شما معذرت مىخواهم که این تذکر را مىدهم ولى خوب لازم مىدانم که این تذکر را بدهم، از اخلاق بد خودم است، چه عرض کنم. من یک چنین اخلاق بدى دارم که در ماه رمضان که روزه مىگیرم عصبانى مىشوم، خیلى هم عصبانى مىشوم. وقتى هم که عصبانى مىشوم دیگر هرچه به دهانم مىآید مىگویم، حرف بد مىگویم، فحش مىدهم، توهین مىکنم. ممکن است در این ماه رمضان به جنابعالى جسارتى بکنم. خواهش مىکنم اگر چنین شد، دیگر روزه است، اخلاق من است، خیلى ببخشید. این آقاى رفیق ما گفت: گفتیم عجب کارى شد! این مرد روز اول ماه رمضان آمد با ما اتمام حجت کرد. حالا ما یک ماه رمضان تمام باید از او فحش بشنویم، چون روز اول ماه رمضان گفته اخلاق من این است. گفت: من هم گفتم که عجب تذکر به جایى دادى! اتفاقاً اخلاق من هم همینطور است و بلکه بدتر، در حال روزه عصبانى مىشوم، یک وقت مىبینى که این دوات را برداشتم و پراندم به سرت. گفت: عجب! خیلى اخلاق بدى است. پس خوب است هر دومان مواظب باشیم.
.: Weblog Themes By Pichak :.